آبادان – در هشتمین روز متروپل پیکر پدری که پسرش را در آغوش گرفته حال همه امدادگران و نیروهای حاضر در عملیات آواربرداری را دگرگون کرد.

به گزارش خبرنگار کارونی ها – کوثر کریمی: در هشتمین روز متروپل پیکر پدری که پسرش را در آغوش گرفته است، حال همه امدادگران و نیروهای حاضر در عملیات آواربرداری را دگرگون کرد؛ غبار مرگ بر امیری پاشیده شده و گیت های ورود ممنوع به سمت ساختمان متروپل افزایش یافته و به خیابان‌های پایین‌تر رسیده است.

خانه به خانه و دیوار به دیوار بنرهای مختلف تسلیت به مناسبت فاجعه متروپل نصب شده و «غم آبادان غم همه ما» «حزن آبادان حزننا جمیعا» به چشم می‌خورد؛ مغازه‌ها یکی فعال و یکی غیر فعال است.

شهر آبادان شب و روز ندارد و هر تایمی از شبانه روز ماشین‌ها تردد دارند، مردم نگرانند و مراحل عملیات آواربرداری در متروپل را به تماشا نشسته‌اند تا به اتمام برسد.

هر بار می‌میرم و زنده می‌شوم

حضور مردم در خیابان های اطراف کمتر و کرکره های فعالیت در منطقه امیری پایین کشیده شده است؛ در گوشه و کنار صدای «خدا خیرت ندهد عبدالقاتل» به گوش می رسد و مردم بومی که حالا در نقش امدادگر نقش آفرینی دارند، خیلی از این وضعیت ناراحت هستند.

یکی از نیروهای مردمی به خبرنگار کارونی ها می‌گوید: «از روز اول اینجا حضور دارم، قبلاً اگر جسد می‌دیدم تا سه روز توان صحبت کردن نداشتم ولی حالا بارها اجساد همشهریانم را مشاهده کرده و هر بار می‌میرم و زنده می‌شوم».

او ادامه می‌دهد: «دقایقی قبل صحنه غم انگیزی را به چشم دیدم، پدر جلیلیان پسر خود را در آغوش کشیده بود، همراه آنها جسد یک زن دیگر هم پیدا شده است».

این لحظات خیلی سخت گذر هستند، یک پیکر از زیر آوار متروپل خارج شده و با نوای «الله اکبر» و «لا اله الا الله» آنها را به سمت آمبولانس‌های هلال احمر حرکت می‌دهند.

صدای آب آب گفتن در میان جمعیت بلند شده و امدادگر هلال احمر که از بهبهان به محل حادثه آمده است، حال بدی داشت و یک دبه پنج لیتری آب روی سر و صورتش خالی شد؛ اشک امانش را بریده و توان صحبت کردن ندارد.

یکی از نیروهای مردمی دبه سرکه را مقابل بینی او گرفته و می‌گوید «بو کن تا حالت بهتر شود» گلاب‌پاش بین جمعیت تردد و فضا را عطرآگین می‌کنند تا بوی تعفن پیکرها کمتر در فضا منتشر شود.

یکی از اعضای خانواده‌ داغدار جلیلیان با حضور در میان جمعیت امدادگران هلال احمر و آتش نشانی از تمامی عواملی که این چند روز برای رسیدن به پیکرها تلاش کرده بودند، تقدیر و تشکر کرده و از ساختمان دور شد تا برای عزاداری کنار دیگر اعضا باشد؛ آنها حالا باید مهیای برگزاری مراسم خاکسپاری باشند.

نیروهای مردمی همچنان یاور امدادگران

«سرهان خلف دخت» که از شهر کوت عبدالله شهرستان کارون به محل حادثه متروپل آمده است، در گفت‌وگو با خبرنگار مهر بیان می‌کند: «شب گذشته دو جسد که متعلق به مغازه بستنی فروش بودند و امروز نیز سه نفر از اجساد را که مربوط به همان مغازه بود، شناسایی و خارج کردیم؛ هر وقت جسد مؤنث باشد، پرده کشیده و همکاران آتش نشانی با تشکیل حلقه اجازه دیدن این صحنه و یا عکس برداری و فیلمبرداری را نمی‌دهند».

یک منقل درست ورودی ساختمان متروپل اسپند دود داده و مقابل مغازه آش مقدم نیز بساط اسپند دود کردن در تشت ملات سازی ساختمان برپا شده است؛ نیروهای مردمی هنوز هم نسبت به توزیع خوراکی‌های مختلف اهتمام ویژه‌ای دارند تا به امدادگران کمک کنند.

دوباره صدای صلوات فرستادن در میان جمعیت به گوش رسید، پیکر دوم هم با ذکر «الله اکبر» و «لا اله الا الله» از متروپل خارج می‌شود و هر لحظه که خاطره متلاشی بودن پیکرها دهان به دهان می‌چرخید و هر فرد حاضر در میدان را به گریه می‌انداخت.

به گزارش خبرنگار کارونی ها دل‌های شهروندان آبادانی متلاطم است و تا عملیات آواربرداری به اتمام نرسد، دلشان آرام نمی‌گیرد؛ مسئولان همچنان از معرفی افراد خاطی و یا دستگیری آنها خبر می‌دهند ولی هنوز یک گزارش جامع از معرفی مقصران این فاجعه ارائه نشده است.

عدم برخورد با مالکان ساختمان‌های پرخطر به هر دلیل منطقی یا غیرمنطقی بازی با جان هزاران نفر انسانی است که در این اماکن تردد دارند و پرونده آرزوهای آنها بعد از مرگ دردناکی شبیه متروپل به بدترین شکل ممکن بسته می‌شود.

برای لحظاتی صدای آژیر قرمز نظام مهندسی به گوش رسید، جمعیت حاضر (امدادگران هلال احمر، اورژانس، آتش‌نشانی، نیروهای امنیتی انتظامی) همه از سازه دور شدند چون آلارم نظام مهندسی نسبت به تکان خوردن سازه هشدار داده بود.

بعد از آرام شدن اوضاع و استحکام بخشی سازه دوباره عملیات آواربرداری از سر گرفته شد؛ در چند نقطه نزدیک به برج متروپل نیز آسفالت نشست کرده بود.

لودرهای ۹۸۸G خاتم در محل مستقر شده و عملیات تخلیه نخاله‌های ساختمانی سرعت بیشتری گرفته است؛ با توجه به ناپایداری سازه هنگام انجام عملیات آواربرداری توسط ماشین آلاتی چون لودر، بولدوزر و جرثقیل‌های غول‌پیکر گاهی زمین زیر پایمان همچون بید لرزان است.