به گزارش خبرنگار پایگاه خبری کارونی ها- کوثر کریمی: ظهر روز یکشنبه یعنی دوم خرداد ۱۴۰۱ بروز فاجعه ریزش برج متروپل فقط میان شهروندان آبادانی دهان به دهان میچرخید؛ در اذهانی که قرار بود به متروپل بروند ولی به دلیل آدرس اشتباه، ترافیک و یا تماشای سریال چند دقیقه از زمان ریزش به عقب پرتاب شده و به مقصد نرسیده بودند، اینجاست که کلمه «سرنوشت» پررنگتر میشود. کم کم آبادان سیاهپوش میشود و دیوار به دیوار بنرهای تسلیت به چشم میخورد و بازوبندها و پیکسلهای «آبادان تسلیت» دست به دست میشوند. مردم از کمبود تجهیزات آواربرداری در روزهای نخست گلایه دارند ولی چون تلاش شبانهروزی امدادگران را بارها در کنار مخروبههای برج متروپل به دیدهاند، در روزهای پایانی این تلاشها را فراموش نکردهاند و حتی بعد از پیدا شدن پیکرها نیز این تلاشها یادشان میماند و با چشمانی گریان و قلبی عزادار از این تلاشها تقدیر و تشکر میکنند. البته وزیر کشور از وجود تجهیزات و ماشینآلات سنگین خبر داده بود و تأکید داشت که به علت احتمال ریزش مابقی سازه و بروز فاجعهای دیگر امکان استفاده آنچنانی از این تجهیزات مقدور نبود؛ البته امدادگران هلال احمر نیز روزهای نخست بروز حادثه را ساعاتی طلایی برای پیدا کردن احتمالی افراد زنده و محبوس در آوار میدانند. طولانی شدن عملیات آواربرداری خشم مردم را برانگیزد و عزاداریهایی که روزهای نخست با چاشنی سینهزنی و نوای سنج و دمام مقابل متروپل انجام میشد، روزهای بعد رنگ و بوی اعتراضات و شعار دادنها به سمت «بی کفایتی مسئولان» و «همدلی با آبادان» سوق پیدا کرد. مردم آبادان حتی اگر فامیل یا عضو خانوادههایشان در متروپل جان نداده بود ولی باز هم در صف اول حاضران در کنار این برج فروریخته و چشم انتظار پیکرهای همشهریان خود بودند. نیروهای مردمی از دقایق اول برای آواربرداری آمدند و با تقویت تجهیزات و ماشینآلات نسبت به توزیع آب، قهوه با دله، آبمیوههای طبیعی، هندوانه و انواع میوه، غذای گرم، ساندویچهای سرد، انواع قرص مسکن، دمنوش، عرقیات گیاهی، کلاه ایمنی و دستکش اقدام کرده بودند و حتی جمعآوری زباله از محل ریزش ساختمان را فراموش نکردند. راضی بودن ساکنان ساختمانهای اطراف متروپل برای تخریب منازل مسکونی خود هم اوج همدلی در آبادان را به نمایش گذاشت تا متخصصان فنی مهندسی قرارگاه خاتم بتوانند از طریق آن نسبت به ساخت تونل برای دسترسی به طبقات زیرین متروپل اقدام کنند. عمو فوزی، کافه مری، دانشآموزان و کارگران مردم میگویند که «عمو فوزی از قدیمیهای بازار آبادان است و مغازه کوچکی در تهلنجی روبهروی پاساژ الماس داشت، کیفیت کار و برخورد خوب با مردم زبانزد همه بود؛ مغازهاش را تازه به متروپل انتقال داد که پیشرفت کند ولی نمیدانست که خزان مرگ با تیرآهن متروپل از او و فرزندان و برادرزادهاش جان ستانی میکند». رنجنامه عروس خانواده جلیلیان آنقدر عمیق است که با شرح چند جمله قابل وصف نیست؛ مادر و همسری داغدار که حالا گویی شناسنامه زندگیاش سفید و به یکباره عرفان فرزند ۲۲ ساله، آرین نوجوان حدوداً ۱۲ ساله و همسرش فوزی را از دست داده است. کافه مری که بارها داستان آرزوی آوار شده سه جوان را در فضای مجازی وایرال کرد؛ شیرین و رامین معصومی و مریم قربانی که کافه مری را با لبخندهای امیدوار به آینده در متروپل افتتاح کرده بودند، حالا با اشک خانوادهها در میان زمزمههای «الله اکبر» برای آرمیدن در قبر به عنوان آخرین جدول زندگی خود بدرقه میشوند. هیچ کسی نمیدانست که پدر مریم باید ۱۰ روز را همراه با دیگر اقوام و دوستان خود مریم به دیوارهای برج مخروبه متروپل تکیه بزند تا پیکر مریم (تک فرزند بی مادرش) با دعای امدادگران، خبرنگاران و مردمی که خدا را به روز دختر قسم داده بود، به دستش برسد. وقتی خانواده جلیلیان پیکر حمید ۱۱ ساله را نگه میدارند تا پیکر پسر و دو نوه دیگر خانواده روشن و مراسم تشییع را برگزار کنند، هرگز نمیدانستند که عمو فوزی آرین خود را زیر خروارها خاک به آغوش کشیده تا غمانگیزترین تراژدی را برای حاضران در محل کارگاه آواربرداری متروپل به نمایش بگذارد. «ملیکا» و «میترا» دو نوجوان دانشآموز فوت شده در حادثه متروپل هستند که برای خرید مربوط به تولد برادر کوچک خودشان همراه با مادر و زنعمو و دخترعموی خود که کار دندانپزشکی داشتند، راهی امیری شده بودند. لحظاتی قبل از ریزش متروپل، دختران به خاطر خستگی خواستار توقف در متروپل و خرید بستنی از عمو فوزی میشوند؛ منشی دندانپزشکی با آنها تماس میگیرد و اعلام میکند که کار دخترعموی ملیکا و میترا تمام شده و مادر دخترانش را نزد زن عمو گذاشته است تا بستنی میل کنند و او دختر جاری خود را پیش بقیه بیاورد. وقتی مادر با نگرانی و احساس عذاب وجدان از نبردن فرزندان خود میگوید، به ناگاه دو بیت شعر «زخمی کینهی من! این تو و این سینهی من / من خودم خواستهام کار به اینجا بکشد؛ حال با پای خودت سر به بیابان بگذار / پیش از آنی که تو را عشق به صحرا بکشد» در ذهن تداعی میشود. قصه کارگران اما همچون رازی سر به مُهر مانده است و کسی از تعداد دقیق آنها خبر ندارد؛ در میان شایعاتی که مثل یک کلاغ چهل کلاغ در شهر پخش شده اعداد ۱۱۰ تا ۱۳۰ به چشم میخورد ولی با وجودی که عملیات آواربرداری متروپل به روزهای پایانی نزدیک میشود، هنوز هم خبر دقیقی از آن به دست نیامده است. امدادگران و آتشنشانان امدادگران و آتشنشان حضور پررنگی را در عملیات آواربرداری متروپل داشته و با سختی هرچه تمامتر در عملیات روبهرو و گاهی حتی حین کار با آهنآلات و تیرآهن مصدوم شدند؛ بیرون آوردن پیکرهای متلاشی و با وضعیت بد به حال بدشان اضافه شده و ناراحتی بسیاری برای آنها به دنبال داشت. «سید منصور موسوی» آتشنشان ۳۰ ساله که هفت سال سابقه کار دارد و از روز دوم برای پاکسازی ساختمان به متروپل آمده بود، او در گفتوگو با خبرنگار کارونی ها بیان میکند: «در عملیات پاکسازی همه طبقات را جستوجو میکنیم تا احیاناً پیکر فردی باقی نماند؛ اصلاً احساس خستگی نمیکنم و اگر احتمال میدادم که حتی یک نفر آنجا مانده بود با وجود در خطر بودن جانم ولی او را بیرون میکشیدم». این آتش نشان آبادانی ادامه میدهد: «در سالهای اخیر در آتشسوزیهای مختلفی بودم و متروپل بعد از حادثه آتشسوزی کنزالمال دومین تجربه سنگین من بود». موسوی عنوان میکند: «از اینکه فاجعه متروپل رخ داده خیلی برای همشهریانم ناراحت هستم و هیچ چیزی نمیتواند مرا خوشحال کند؛ کمک به مردم در این حادثه وظیفه هر ایرانی است». او یادآور میشود: «خاطره بیرون آوردن پیکر فوتیها سخت و ناراحت کننده بود ولی موقع بیرون آوردن پیکر خانواده جلیلیان از اینکه پدر، پسر کوچکش را در آغوش گرفته بود، خیلی غمگین شدم». این آتشنشان آبادانی میگوید: «آوار روی این خانواده هم ریخته بود ولی به خاطر نرسیدن اکسیژن جان خود را از دست داده بودند». «مهدی یغمایی» یکی از امدادگران هلالاحمر شهرستان بهبهان در گفتوگو با خبرنگار کارونی ها بیان میکند: «از روز سوم حادثه متروپل تاکنون به همراه سایر امدادگران به آبادان آمدیم تا در کنار مردم باشیم؛ مردم آبادان با وجود غم، غصه و دردی که دارند همه جوره پای امدادگران و کسانی که برای حادثه متروپل کار میکنند، ایستادهاند». او ادامه میدهد: «اینگونه حوادث میطلبد که کار را در کنار همدیگر انجام دهیم تا خیلی سریعتر کسانی که زیر آوار هستند به خانوادههای چشم انتظار برگردند؛ هر کدام از ما (امدادگران، آتش نشانان، نیروهای کمکی و…) باید به هر طریقی که بتوانیم پای کار باشیم و کمک رسانی کنیم». این امدادگر بهبهانی با اشاره به حضور نیروهای کمکی از تهران، اصفهان، کرج، کرمانشاه، فارس و کرمان با تمام امکانات و تجهیزات، یادآور میشود: «هر وقت شیفت کارم تمام میشد، سعی میکنم با توزیع و رساندن آب و مواد غذایی به امدادگران و فعالان بخش عملیاتی تیم اجرایی به عنوان یک خوزستانی و امدادگر خدمت خودم را کاملتر کنم». یغمایی ادامه میدهد: «همه آمدند تا در کنار مردم خوزستان و به ویژه مردم آبادان باشند و به آنها بگویند “تنها نیستید و تا آخر با شما هستیم” و این قولی است که همه بدون استثنا به مردم آبادان دادهاند؛ امدادگران هم مثل خانوادهها چشم انتظار این هستند که افراد از زیر آوار خارج شوند». او بیان میکند: «وقتی دیدم که سه عضو یک خانواده همزمان از زیر آوار بیرون کشیده شدند و چشم انتظاری خانواده به پایان رسید، یکی از آنها با گریه و حال بد و غمگینش از همه عوامل در صحنه تشکر و قدردانی کرد، نتوانستم جلوی بغضم را بگیرم». به گزارش کارونی ها، هرچند برج متروپل آرزوهای بسیاری را بلعید ولی هنوز ماجرای دقیق ساخت این برج به صورت شفاف اطلاع رسانی نشده است. نبود ستاد اطلاعرسانی منسجم و چند اطلاعرسانی غلط از سوی یکی از رسانههای ملی باعث ناراحتی شهروندان شده است و حتی بازار انتشار شایعات را در فضای مجازی داغتر کرد؛ خبرنگاران حاضر در صحنه باید همیشه در محل کارگاه عملیات آواربرداری دنبال مدیران بدوند و برای خنثی سازی شایعات و بیان حقیقت اقدام کنند در حالی که میشد در محل برگزاری نشست ستاد بحران نسبت به برگزاری مصاحبههای خبری اقدام کرد. مدیرعامل منطقه آزاد اروند از تخلف در واگذاری زمین برای ساخت این برج و شکایت سازمان از مالک آن خبر داده است اما هنوز مسئولان و متولیان امر نسبت به شفاف سازی درباره مشارکت منطقه آزاد و شهرداری برای ساخت این برج اقدام نکردهاند. همچنین سازمان نظام مهندسی استان خوزستان با انتشار اسناد و نامههای مکاتبهای مختلف از صدور اخطاریههای متعدد برای برج متروپل خبر داده است ولی هنوز به طور دقیق و مشخص اعلام نشده که امضای چه نهادی پای برگه مجوز ساخت و ساز این برج خودنمایی میکند. معاون اول رئیس جمهور از وجود فساد سازمان یافته پرده بر میدارد ولی باز هم به صورت شفاف اطلاع رسانی نشده است که خاطیان چه کسانی هستند و امضای چه مدیرانی پای پرونده مرگ متروپل مُهر شده است. یکی دیگر از مواردی که به شفاف سازی نیاز دارد، این است که چطور با وجود فعال بودن کارگاه ساخت و ساز در این برج و صادر نشدن مجوز بهرهبرداری، تعدادی از واحدها به فروش رفته و فعالیت خود را آغاز کردهاند و یا چرا مالک برج به ماجرای افتادن سنگ از ساختمان و اختلال در بسته شدن در واحدها (احتمالاً به دلیل فشار حجم سنگین بتُنهای کار شده بدون ستون بود) کم اهمیت بوده و بدون تخلیه ساکنان از واحدها قصد جوشکاری تیرآهن را برای استحکام بخشی سازه و جلوگیری از ریزش آن داشته است. از سوی منابع خبری متعدد چندین بار خبر دستگیری مدیران قبلی و مقصران بروز این فاجعه اعلام شد و این موضوع واکنش شدیداللحن «غلامرضا شریعتی» استاندار اسبق خوزستان را برانگیخته است که برخی مدیران با هدف پوشش ناکارآمدی خود قصد فرار رو به جلو و تسویه حساب سیاسی را دارند. در نقاط مختلف شهر آبادان نام هلدینگ عبدالباقی به چشم میخورد و یکی از مواردی که شاید تا به حال به آن پرداخته نشده این است که برخی افراد هنوز از دیگر اقدامات خوب عبدالباقی رضایت دارند و با پخش فیلمهای مختلف در فضای مجازی یادآور میشوند که به یاد کارهای خوب او هستند! اینکه کار خوب و بد کنار هم دیده شود، منطقی است ولی هیچ منطقی نمیپذیرد که مالک یک برج به اخطاریهها توجهی نکند و روز آخری که از هیچ تلاشی برای نگهداشتن برج دریغ نکرد، هیچ اطلاعرسانی برای تخلیه حتی در حد چند ساعت نداشته است. قطع شدن اینترنت و ایجاد اختلال موجبات ناراحتی مردم را فراهم و «جلیل مختار» نماینده مردم آبادان در مجلس نیز بیانیهای را برای محکومیت این تصمیمگیری غلط صادر کرد.
آرزوهایی که متروپل بلعید/ «متروپل» پلی به سوی مرگ
پرینت آبادان - هرچند برج متروپل آرزوهای بسیاری را بلعید ولی هنوز ماجرای دقیق ساخت این برج به صورت شفاف اطلاع رسانی نشده است.
https://karooniha.ir/?p=21671
برچسب ها
این مطلب بدون برچسب می باشد.
نوشته های مشابه
ثبت دیدگاه
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
Sunday, 28 April , 2024